(چند ماه بین نوشتن و انتشار این متن فاصله است)

امروز کلا تو خوابگاه بودم. توی اتاق ۱۲ متری‌مون تقریبا ۲۱ ساعت رو گذروندم. به طور میانگین توی هر متر مربع ۱.۵ ساعت وقت گذروندم و تقریبا هیچ کاری نکردم. بدی و خوبی اتاق اینه که وقتی بچه‌ها باشن میتونی چندین ساعت رو چرت بگی و تیکه بی‌مزه بندازی و بخندی و نفهمی اصلا چطور گذشت.

یکجا نشینی واقعا سخته. امروز فهمیدم که شاید درد زایمان دردناکترین کاری نیست که خانم‌های باردار میکنن. فک کن که حداقل دو سه ماه رو تو خونه بگذرونی و تقریبا هیچ کاری نکنی. دیوانه کنندس.

الآن دوران جابه‌جایی هست و من دارم دنبال کار می‌گردم. از این رو وقتم بازتر شده تا به کارهایی که مهمترن و بیشتر دوسشون دارم بپردازم اما همزمان پتانسیل علافی کردن هم بیشتر شده. علافی هم که میکنم بعدش عذاب وجدان میگیرم و ناراحتم.

یه مهدی داریم تو اتاق(در مجموع چهار تا مهدی داریم تو اتاق شیش نفره) که دو تا دیالوگ داره که هر روز چن بار میگه. اولی «پاشیم یه دست درس بخونیم» و دومی «اعصابم خورده امروز هیچی درس نخوندم»! واقعا هم درس نمی‌خونه صرفا دوس داره بخونه و اگه نخونه عذاب وجدان می‌گیره.

منم این روزا اوضام همینه. بیشتر چرت میگم، بیشتر فیلیمو میبینم(حتی یه سریال شروع کردم) و بیشتر یه گوشه افتادم. متاسفانه همین قضیه روی کارهای اصلیم هم تاثیر گذاشته و اگه نجنبم برنامه‌ی تابستونم رو بهم میریزه.

ماه رمضونه. التماس دعا.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهران موزیک طاها رجبی Jay Www.ArteRina.com گیوه کلاش باربری تهران خوشنویسی پدرام پورولی Jesse مدرسه شاداب فروشگاه فایل ارزان